زهرا حیدری

زهرا حیدری

زهرا! تا یادم می‌آید از اسمم خوشم نمی‌آمد. نه از اسمم نه از داستان پشت اسمم، پدرم این نام را از روی نام دختر همسایه برایم برگزیده بود. چون زهرا دختری آرام و مهربان بود. اما من آرام بودن را دوست نداشتم نه. وحشی بودن را بیشتر دوست داشتم. عاشق بردن در مچ اندازی با پسر عموهایم بودم از روحیه فمنیستیم بود یا چه نمی‌دانم. اما نام خانوادگیم را دوست داشتم چون حس غرورمندانه در من به وجود می‌آورد و نام خانوادگی کهن بود چندی پیش به دنبال تغییر نامم به نام زر رسیدم که شبیه زهرا ولی دوست داشتنی‌تر بود بعد از اندک مقاومت اطرافیان زر خطاب می‌شدم ولی من می‌دانم زر هویت من نیست زهرا هویت من است غروب بارانی جمعه دو هفته پیش زمان خوبی برای برگشتن به هویت دیرینه‌ام بود.