معرفی مستند «خورشید هر روز از قرقی طلوع می‌کند»

مستند «وقتی خورشید هر روز از قرقی طلوع می‌کند»، داستانِ تأسیس یک مدرسه خودگردان در منطقه قرقی مشهد، برای بچه‌های افغانستانی است. داستانِ خانم سجادی و معلم‌ها و شاگردهایی که خودشان یک مدرسه را به‌صورت خودگردان راه‌اندازی می‌کنند.
مطمئنم هر کدام از ما حداقل یک بار توی زندگیمان خواسته‌ایم سفیر صلح و دوستی میان مردم باشیم، یک خیریه بزرگ راه بیندازیم و مدرسه‌های زیادی در مناطق محروم از امکانات بسازیم.
برای ما که حالا سنی ازمان گذشته و کمی از مسیر زندگیمان را با وسیله‌های مختلفی اعم از اتوبوس و تاکسی و حتی پیاده آمده‌ایم، شاید این‌ها که بالاتر گفتم رؤیایی بیش نباشند و با خودمان بگوییم: «میان این همه جنگ و رنج و سختی، من که نمی‌توانم به‌تنهایی تبدیل به این شکل آدم‌ها شوم! پس تا شرایط بهتر نشده، بی‌خیال شو منِ عزیزم.»
ولی کمی که دقیق‌تر به اطرافمان نگاه می‌کنیم، آدم‌هایی را می‌بینیم که دست در دست هم، همان رؤیای دور از دسترس ما را رقم زده‌اند. جمع‌ تشکیل داده‌اند و فارغ از هر تفاوتی برای رسیدن به منبع نور در حرکت‌اند. بعد ما که از یک فاصله‌ای داریم نگاهشان می‌کنیم، خورشیدی را در حال طلوع می‌بینیم که مثل همیشه نیست. یک تفاوتی با بقیه روزها دارد انگار.
مدرسه هدایت در محله قرقی مشهد، دقیقاً همین خورشید در حال طلوع است. انگار یک کاروانی باشند و وقتی بهشان بپیوندیم ما هم می‌شویم شبیه خودشان؛ گرم و نورانی.
خانم سجادی، مدیر مدرسه می‌گوید با وجود اینکه جمعیت بالایی از مهاجران در قرقی ساکن‌اند، اما اینجا مدرسه نداشت و بچه‌ها یا از رفتن به مدرسه محروم می‌ماندند یا مجبور بودند فاصله‌ای طولانی را طی کنند.
یحیی آزادی در این مستند ۳۱ دقیقه‌ای، روال ساخت مدرسه و فراهم کردن امکاناتش با کمک دانش‌آموزان و معلم‌ها و مدیر مدرسه، چالش‌ها و سختی‌های دوران کرونا برای کادر مدرسه و دانش‌آموزان و در نهایت شیوه‌های خلاقانه و نگاه عمیق معلم‌ها و مدیر مدرسه برای آموزش دروس را به تصویر کشیده است.
خانم سجادی از اهمیت کلاس‌های تاریخ و جغرافیا و فرهنگ افغانستان می‌گوید؛ اینکه بچه‌هایی که در ایران متولد و بزرگ شده‌اند، چیز زیادی از افغانستان نمی‌دانند و افغانستانی بودن خودشان را پنهان می‌کنند. شاید از همین ندانستن است؛ که اگر بلدش بودیم اصلاً نیاز نبود پنهانش کنیم.
یکی از زیباترین قسمت‌های این مستند هم مشارکت بچه‌ها در درست کردن هدیه برای پرستاران و پزشکان در بیمارستان‌های کرونایی بود. دخترها دستمال دست‌دوز درست می‌کردند و پسرها نامه می‌نوشتند و نقاشی می‌کشیدند. در آخر هم خانم سجادی و بقیه کادر مدرسه هدیه بچه‌ها را بردند به بیمارستان و تحویل مدافعان سلامت دادند.
فکر می‌کنم برای ما نوجوان‌ها هیچ چیزی اندازه دیدن تلاش آدم‌ها برای یادگیری و کنار هم بودنشان الهام‌بخش نیست. پس بیایید بنشینیم به دیدن «خورشیدی که از قرقی طلوع می‌کند».