گفت‌وگو با سارا اکبری، نوجوان موفق عکاس

نوجوانی که می‌خواهیم به شما معرفی کنیم یک دختر دهه‌هشتادی افغانستانی متولد و ساکن شهرستان آران و بیدگل استان اصفهان و عاشق عکاسی است. سارا اکبری متولد دی‌ماه سال 1384، به گفته خودش این روزها عکاسی یاد می‌گیرد، اما هنوز پله‌های زیادی مانده تا طی کند و به عکاس حرفه‌ای تبدیل شود. او برای دستیابی به این هدف به هنرستان رفته و در رشته عکاسی تحصیل می‌کند.
سارا می‌گوید: «تاکنون نشده که ملیتم را به چشم محدودیت ببینم. در عکاسی نکته مهمی که وجود دارد این است که فقط مهارت اولویت است و اگر کارت خوب باشد بقیه چیزها به چشم نمی‌آید.»

این‌ها: سارا چطوری به عکاسی علاقه‌مند شدی؟
سارا: پدرم یک دوربین آنالوگ داشت، از همان‌هایی که نگاتیو می‌خورد. همیشه و همه جا همراهش بود و عکس می‌گرفت. من و خواهرانم به همین علت عکس‌های زیادی از کودکیمان داریم. البته این را هم بگویم که من نسبت به دیگر خواهرهایم عکس‌های کمتری دارم، چون زمانی که به دنیا آمدم بعد از یک الی دو سال، کم‌کم تلفن‌های همراه دوربین‌دار به بازار آمد و کمتر کسی از دوربین آنالوگ استفاده می‌کرد. استفاده از دوربین تلفن همراه با توجه به اینکه هزینه نگاتیو و چاپ نداشت، به‌صرفه‌تر بود. حدوداً پنج سالم بود که پدرم دیگر از دوربین آنالوگش استفاده نمی‌کرد. دوربین در صندوق مادر نگهداری می‌شد و من برای استفاده کردن از دوربین کنجکاو بودم. همین شد دلیل علاقه من به عکس و عکاسی. هر دفعه که مادرم سراغ صندوقش رفت، من دوربین را بیرون آوردم و چون خودم اجازه نداشتم به آن دست بزنم از دیگران خواستم برایم توضیح بدهند که چطور با آن کار می‌کنند.

این‌ها: چقدر خاطره‌انگیز! انگار که علاقه همه‌‌مان به عکاسی از دوربین‌های قدیمی و از آلبوم عکس‌های قدیمی پدرهایمان شروع می‌شود و انگار که شروع همه عاشق شدن‌ها همین کنجکاوی است. خب الان از چه تجهیزاتی استفاده می‌کنی و شروع کارت با چه تجهیزاتی بود؟
سارا: من عکاسی را آکادمیک شروع کردم. در هنرستان و هنگام شروع یادگیری، هیچی نداشتم. عکاسی را تئوری شروع کردم و بعد از سه ماه کار کردن روی تئوری‌ها دوربینم ‌را خریدم. در حال حاضر تجهیزات من دوربینم و چندتا لوازم جانبی مورد نیاز دوربین است. البته در مدرسه و کارگاه‌ها و سر پروژه‌هایی که رفتم، با تجهیزات دیگری هم که مال خودم نبوده کار کردم.

این‌ها: آیا عکاسی تأثیر خاصی روی تو گذاشته است؟
سارا: تأثیری که عکاسی روی من گذاشت این بود که من را به یک انسان ریز‌بین و جزئی‌نگر تبدیل کرد. جزئیات همیشه ایده‌های خوبی به هنرمند هدیه می‌دهند.

این‌ها: می‌گویند دانش‌آموزان مهاجر برای پذیرفته شدن از طرف بقیه همیشه در مدرسه دو برابر تلاش می‌کنند و چند برابر هم هزینه می‌کنند. برای تو چطور بوده؟
سارا: بله قطعاً همه ما با این چالش‌ها برخورد کرده‌ایم اما من در همه کارهایم بهترینِ خودم را می‌گذارم! مهارت تنها گزینه‌ای است که یک عکاس ساده را به عکاس حرفه‌ای تبدیل می‌کند، تجهیزات هم تأثیر دارد اما مهم‌ترینش مهارت است.

این‌ها: سارا حتماً خاطره‌های زیادی از کار عکاسی‌ات داری. یکیشان را برای مخاطبان این‌هایی تعریف می‌کنی؟
سارا: راستش من دوربینم را کمی با تأخیر گرفتم و دلیل اینکه من این‌قدر در خرید دوربین تأخیر داشتم، این بود که می‌خواستم دوربین بهتری بگیرم! و این خیلی طول کشید، ولی در نهایت دوربینم در مقایسه با دوربین بقیه همکلاسی‌هایم بهتر بود، ولی قیمتش نسبت به آن‌ها پایین‌تر بود. یعنی یک دوربین بهتر با قیمت پایین‌تر گرفتم و خب راضی بودم از این صبر کردن و می‌ارزید به تأخیری که داشت. ولی زمانی که این دوربین به دست من رسید اولین امتحان عملی عکاسی‌ام بود. تقریباً فقط نیم ساعت با دوربین کار کردم و بعد امتحانم را گذراندم! ولی خب چون تسلط کاملی روی تئوری‌ها داشتم مشکل خاصی برایم پیش نیامد. در هر دوربینی جای دکمه و تنظیمات متفاوت است. من در همان نیم ساعت با دکمه‌ها و تنظیمات آشنا شدم و امتحانم را دادم. از عملکردم راضی بودم و به تلاشم افتخار کردم و چقدر از این بابت خوشحال شدم.

این‌ها: توصیه‌ات به تازه‌واردهای عکاسی چیست؟
سارا: باید دید با چه هدفی می‌خواهند عکاسی کنند. مثلاً برای افرادی که از عکس و عکاسی لذت می‌برند و دنبال کشف و درک تصویرند عکاسی آکادمیک مناسب است، اما افرادی که صرفاً دنبال یادگیری عکاسی‌اند تا عکس‌های بهتری بگیرند، یا کسب درآمد کنند، بهتر است در کلاس‌های آموزشی معمولی شرکت کنند. چون عکاسی آکادمیک وقت‌گیر است.

این‌ها: راستی نظر چه کسی بیشترین تأثیر را در کارهایت دارد؟
سارا: نظر استادهایم سطح کارهایم را تعیین می‌کند، اما به‌صورت کلی نظر خواهرانم تأثیر بیشتری در همه کارهایم دارد.

این‌ها: وقتی مهاجر باشی همیشه خواسته یا ناخواسته بین تو و بقیه فرق می‌گذارند. آیا این تفاوت‌ها را حس کرده‌ای؟
سارا: بله، گاهی به‌صورت ترحم، گاهی هم به‌صورت خشم و نفرت احساس کردم! اما تاکنون نشده که ملیتم را به چشم محدودیت ببینم. در عکاسی نکته مهمی که وجود دارد این است که فقط مهارت اولویت است و اگر کارت خوب باشد بقیه چیزها به چشم نمی‌آید. گاهی هم به ذهنم خطور کرده که اگر انتخاب دیگری کرده بودم بیشتر به نفعم نبود؟! اما در نهایت از انتخاب عکاسی پشیمان نیستم.